اتفاقی ميافتد.احساس ميكنيم كه بايد در برابر آن واكنش نشان دهيم.با تمام قوا سعي ميكنيم كه واكنش ما شتابزده و از روی عصبانيت و احساسات سطحی نباشد. اما آيا اين كافی است؟ بنظرم خير!
ببينيد! هدف از اعتراض چيست؟ آيا تنها ميخواهيم خشم خود را بيان كنيم؟ يا به دنبال آن هستيم كه شخص(يا اشخاصي) كه مسبب آن رفتار اشتباه بودند، متوجه اشتباه خود شوند و سعي در تصحيح خطای خود كنند؟ اگر مورد اول مطرح است، پس بحث همينجا تمام است.اما اگر به مورد دوم اهميت ميدهيم انگاه بايد اندكي درايت به خرج دهيم.
ميدانم گستاخي بزرگی است در جايي كه اينهمه دانشآموخته «ارتباطات و خبرنگاری و…» وجود دارد من سعي كنم از تئوريهای آنها استفاده كنم.اما سواد نصفه نيمه من، به من ميگويد در ساختارشناسي يك ارتباط هنگام ارسال يك «پيام» بايد به جوانب زيادی دقت كرد: فرستنده، گيرنده، خود پيام، بستر پيام و… . در هنگام فرستادن يك پيام اگر به دنبال تاثير يك پيام در مخاطب فرضي هستيم بايد همه اين جوانب را دقت كنيم.يكي از مهمترين نكات -كه قبلا هم بارها بر آن تاكيد كردم، بخصوص در ماجرای اعتراض به فيلم 300 – اين است كه بايد مخاطبشناسي دقيق داشته باشيم: اين كه مخاطب فرضي كيست؟ روش تاثير در او چگونه است؟ چگونه ميتوان به بهترين نحو به او دسترسي داشت؟ و ….
اخيرا به دنبال اتفاقي، سعي شده است يك بمب گوگلی جديد ايجاد شود.در مورد نيت اين عزيزان هيچ شكي ندارم كه سعي در حمايت از وجهه كشورمان دارند.اما در مورد وسيله ای كه بكار ميبرند با آنها موافق نيستم.اينجا علت اختلاف ، تنها اين جملات نيست كه «به جای ايجاد بمب گوگلی و نمايش شخصيت مخرب و خشن از خودمان در پي سازندگي باشيم» بلكه ميخواهم بگويم اين روش از پايه و اساس دچار مشكل تكنيكي است!!
1- حدس من اين است كه بسياری از عزيزان در حيطههای اجتماعی، سياسي و بخصوص خبرنگاران عزيز، اخبار آیتی را با دقت دنبال نميكنند.چون در چند ماه قبل در اخبار آیتی آمده بود كه گوگل الگوريتمهای سايت خود را به گونهای تغيير داده تا پديده «بمبهای گوگلی» را خنثي كند.اين كه الگوريتمهای گوگل چقدر موثر باشند نميدانم؛ اما همينقدر ميدانم كه ديگر تاثير بمب گوگلی از نظر تكنيكي زير سوال است.
2- باور بفرماييد كمتر كسي پيدا ميشود مثلا ايميل ياهو را در سايت گوگل جستجو كند! حتي اگر اين بمب گوگلی اثر هم كند وقتي كسي آن را در گوگل سرچ نميكند چه فايدهای خواهد داشت؟
3- حالا پيشنهاد چيست؟ ساده است: اول از همه مشخص كنيد مخاطب فرضي شما كيست؟ آيا مسئولين ياهو هستند؟ برای ارتباط و فشار بر روی آنها ميتوان از روش مستقيم يا غيرمستقيم استفاده كرد.روش مستقيم( و سنتي و البته كمتر موثر) اين است كه ايميلي به آنها زده شود. امروزه از روشهای غيرمستقيم (مدرن و البته با تاثير بيشتر) استفاده ميشود.چيزی كه شما بايد بهتر از من آن را بشناسيد: افكار عمومي. اين افكار عمومي (طبعا افكار عمومي غرب) در كجا شكل ميگيرد؟ تلويزيون، روزنامه، راديو ، ماهواره، اينترنت و …فعلا تنها به اينترنت ميپردازيم.در اينترنت كجاها هستند كه ميتوانند فشار افكار عمومي مناسب ايجاد كنند؟
پاسخ يك كلمه است: شبكههای اجتماعی. اجازه دهيد بار ديگر اظهار تاسف كنم كه عزيزان خبرنگار و بطور كلي مطبوعاتي ما هنوز به «شبكههای اجتماعی» چندان وقعي نميدهند.در صورتی كه شبكههای اجتماعی امروز قويترين پتانسيل لازمه برای تاثير بر مخاطب مشخص را دارند.اين شبكهها تنها محدود به ماياسپيس يا فيسبوك نيستند؛ از يوتيوب، فليكر بگيريد تا اوركات و… در كل هرجایی كه تحت عنوان سايت «به اشتراكگذاری فلان» مشهور شده است.
طبعا در حال حاضر داغترين و موثرترين شبكهاجتماعی برای تاثيرگذاری بر مخاطب «فيس بوك» است. جايي كه بعيد ميدانم تا مدتها از پتانسيلهای فراوان آن استفاده كنيم!!
آيا تنها همين يك راه وجود دارد؟ خير. يك شطرنجباز هوشمند هيچگاه از يك تكنيك بصورت دائمي استفاده نميكند كه اگر اين كار را كرد ديگر هوشمند نيست.
شما چه راهكارهایی – با توجه به واقعيتهای روز ِ وب – پيشنهاد ميكنيد؟؟